میکروبلاگ شاتوت داستان عاشقانه کوتاه

پسر به دختر گفت اگه یه روزی به قلب احتیاج داشته باشی اولین نفری هستم که میام تا قلبمو با تمام وجودم تقدیمت کنم.دختر لبخندی زد و گفت ممنونم
تا اینکه یک روز اون اتفاق افتاد..حال دختر خوب نبود..نیاز فوری به قلب داشت..از پسر خبری نبود..دختر با خودش میگفت :میدونی که من هیچوقت نمیذاشتم تو قلبتو به من بدی و به خاطر من خودتو فدا کنی..ولی این بود اون حرفات..حتی برای دیدنم هم نیومدی…شاید من دیگه هیچوقت زنده نباشم.. آرام گریست و دیگر چیزی نفهمید…

چشمانش را باز کرد..دکتر بالای سرش بود.به دکتر گفت چه اتفاقی افتاده؟دکتر گفت نگران نباشید پیوند قلبتون با موفقیت انجام شده.شما باید استراحت کنید..درضمن این نامه برای شماست..!
دختر نامه رو برداشت.اثری از اسم روی پاکت دیده نمیشد. بازش کرد و درون آن چنین نوشته شده بود:

سلام عزیزم.الان که این نامه رو میخونی من در قلب

 

 

تو زنده ام.از دستم ناراحت نباش که بهت سر نزدم چون میدونستم اگه بیام هرگز نمیذاری که قلبمو بهت بدم..پس نیومدم تا بتونم این کارو انجام بدم..امیدوارم عملت موفقیت آمیز باشه.(عاشقتم تا بینهایت)

دختر نمیتوانست باور کند..اون این کارو کرده بود..اون قلبشو به دختر داده بود..
آرام اسم پسر را صدا کرد و قطره های اشک روی صورتش جاری شد..و به خودش گفت چرا هیچوقت حرفاشو باور نکردم…



نظرات شما عزیزان:

۩۩ حـسـیـ1ــ6ــ3ــ0ــن ۩۩
ساعت22:20---9 مهر 1391
وب قشنگی داشتی به خصوص این مطلبش

پاسخ: مر30 40 50


نادیا
ساعت10:41---11 اسفند 1390
سلام عزیزم.ممنون که به وبم سرزدی
وب توهم خیلیییییی قشنگ ودلنشینه اینقدکه من دوتاازمطالبتوتووبم کپی کردم!ببخشیداامیدوارم راضی باشی


مدیریت هر انچه که بخواهید یا فکر بکنید
ساعت7:27---13 خرداد 1390
وبلاگه خوبی داری به من هم سر بزن

مدیریت هر انچه که بخواهید یا فکر بکنید
ساعت7:27---13 خرداد 1390
وبلاگه خوبی داری به من هم سر بزن

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : چهار شنبه 28 ارديبهشت 1390برچسب:, | 4:15 | نویسنده : MaryaM |
  • راه آرام
  • قالب وبلاگ